الم شنگه
غروب دینمداری در اذهان پوسیدهی برخی اهالی رسانه، موجب
شده ضددینیترین محتواها در مبتذلترین قالب به جامعه تزریق شود. امروزه
تقریبا غالبِ متدینین حاضر نیستند ساعاتی از عمر خود را در سینما بگذرانند و
تماشاگرِ سیر نزولی فرهنگ دینی باشند. جالب آنکه همهی این محصولات، دارای
مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند!!
"المشنگه" عنوان فیلمی
است که علیرغم وجود محتوای ضددینی، جلوههای ابتذالی آن اندکی کمتر است.
تماشای اجمالی این فیلم در یکی از اتوبوسهای بین شهری، بهانهای شد برای
تذکر چند نکته.
این فیلم حکایت مردی است که طبق حق شرعی، قانونی[1]
و عرفیش، طالب استعفای زن خود از شغل افسری نیروی انتظامی است. همان زنی
که هیچ تفکیکی بین وظایف خانگی و شغلی قائل نیست؛ تا آنجا که در جشن عروسی
نیز به تعقیب و گریز دزدان میپردازد. گویا فیلمنامه نویس مطلع نیست که
اولا فلسفهی استخدام افسران زن در نیروی انتظامی تسهیل رسیدگی به امور
بانوان است نه تعقیب و گریز دزدان بانک؛ ثانیا در دَوَرانِ بین خانواده و
شغل، اولویت با خانواده است. به عبارت دیگر زن در وهلهی اول موظف به اصلاح
مشکلات خانوادهی خود است نه اصلاح مفاسد جامعه؛ اصولا زنی که در ادارهی
امور خانواده موفق نیست، نمیتواند مدیر و مجری کارآمدی در محل کار خود
باشد. چرا که مُشت نمونهی خروار است.
اصرار زن بر اشتغال آنقدر برای
نویسندهی فیلم ارزشمند است که حتی حاضر میشود به خاطر آن، مُجوّز فروپاشی
دو زندگی و نیز اخلال در روابط دو خانواده را صادر کند. این فیلم برای
ریاست مرد[2] در خانه هیچ احترامی
قائل نیست و بدون حل مشکل، نهایتا مرد را ذلیلانه وادار به عقب نشینی کرده
و روز بعد از آشتی، دوباره زن به سر کار خود باز میگردد. مرد نیز علیرغم
اشتغالات بیرونی، موظف به نگهداری فرزند و خانهداری میشود!
طبق قانون، زنی که بدون مانع مشروع از خانه فرار کند، مستحق نفقه نیست.[3]
اما عریضه نویسی که خود را حقوقدان میپندارد، حکم به وجوب نفقه میدهد.
البته وی برای کمک به فروپاشی هر چه زودتر خانوادهای که اینک دارای یک
فرزند است، سخن از اخذ اجرت رضاع (شیردادن) به میان میآورد. جالب آنکه
همسر مرد فقط سه ماه به فرزندش شیرداده و هنگام محاسبه، مطالبهی اجرت
شیربهای دوساله را میکند.
فیلم "الم شنگه" به خودی خود برای ما موضوعیت
و محوریت ندارد. همانطور که پیشتر اشاره شد، این فیلم بهانهای است برای
یادآوری برخی آسیبهای رایج در جامعهی کنونی. در این مقوله، خطرات جدیای
ما را تهدید میکند که در ادامه بدان اشاره میشود:
1. مرد ستیزی: یکی
از واقعیتهای امروزی، ستیز جامعهی زنان با مردان است. هرچند ستیز با جنس
مخالف که یکی از عقدههای روانی است از اختصاصات دختران نیست، اما نمود
عینی ستیز زنان با مردان بنابر دلایلی در جامعه به مراتب بیشتر است. شکی
نیست که این ستیز، ریشه در افکار فمینیستی دارد. از نگاه روانشناختی ستیز
با جنس مخالف ممکن است حکایتگر نارضایتی از جنسیت باشد. یعنی فرد چون به
جنسیتِ مختار خود دست نیافته است، برای جبران این کمبود حسودانه جنس مخالف
را تحقیر میکند. در این نگاه، جنسیتِ مورد ستیز، در واقع جنسیت مورد
علاقهی ستیزگر است.
در رد پدیدهی جنس مخالفْ ستیزی باید گفت که انسان
برای به دست آوردن جنسیت خود کوچکترین تلاشی نکرده است. بنابراین ستیز یا
فخرفروشی در جنسیتی که انسان هیچ کوششی در تحصیل آن نداشته، نا بجا است.
2.
تحقیر جنس مذکر: مهمترین ابزار ستیز با جنس مذکر، تحقیر آنها است. در
فیلمها عمدتا مردان موجوداتی ابله و فاقد قدرت تصمیمگیری معرفی میشوند و
به بهانههای متعدد مورد ریشخند زنان قرار میگیرند. در مقابل زنان،
افرادی منطقی، متین، متشخص و معقول هستند که هیچ کس اجازهی تعرض به خطای
آنها را ندارد. حتی زنان این اجازه را دارند که با لطائف الحِیَل،
خواستهی نامشروع خود را به کرسی بنشانند. روز زن، همواره عزتمندانه و با
گرانبهاترین هدایا برگزار میشود. اما نوبت به روز مرد که میرسد، جورابی
ناقابل نثار آقایان میشود؛ آنهم با خنده و تحقیر و تمسخر!!
3. تساوی
حقوق زن و مرد: تساوی و حتی تقدم بانوان بر مردان به شکل پرشتابی در حال
پیشروی است. البته بررسی اشکالات تساوی حقوق زن و مرد نیازمند مقالهای
مجزا است که مورد مطالبهی مکتوب حاضر نیست.
کم و بیش همهی ما جملاتی
نظیر "خانمها مقدمند"، "اول خانمها"، "همیشه حق با خانمها است" و... را
شنیدهایم. امروزه بانوان تقریبا در همهی مشاغل حاضرند. حتی شغلهائی که
با روحیهی زنانگی سنخیتی ندارد. پیشرَوی بانوان در این عرصه آنقدر زیاد
است که فرصتهای شغلی مردان را نیز به تصرف در آوردهاند. در روایات مَلاحم
مذکور است که "وَ شَارَکَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِی التِّجَارَةِ
حِرْصاً عَلَى الدُّنْیَا"؛[4] یعنی زنان به خاطر حرص دنیا با مردان خود در تجارت شریک میشوند.
تقدم
بانوان در کلاسهای دانشگاه، جابجائی مکان آقایان و بانوان در خطوط شهری،
اختصاص جایگاه اختصاصی به بانوان و... شائبهی زنمداری را در جامعه ایجاد
میکند؛ در حالی که تقدم مکانی زنان باعث تسلط نامحرمان است و مفاسد روشنی
را به دنبال دارد. تعیین جایگاه اختصاصی، در صورتی مطلوب خواهد بود که عینا
برای مردان نیز چنین جایگاهی تعبیه شود. به عنوان مثال در ازدحام مترو آیا
ضروری نیست جایگاه ویژهی آقایان طراحی شود تا مردانی که تقیدات بیشتری
دارند نیز بتوانند با حفظ شأنیت از این وسیلهی نقلیه استفاده کنند؟ یا چرا
اماکن تفریحی ویژهی آقایان طراحی نمیشود تا مردان نیز آزادانه در فضائی
تک جنسیتی تفریح کنند؟
البته بعضاً ریشهی چنین تبعیضاتی به قانون بر
میگردد. به عنوان مثال زن و شوهر موظفند هجده بند از بنود سند ازدواج را
امضاء کنند؛ مخاطب تمام بندها، زوج است. سی و شش امضاء از سوی زوجین برای
تقید زوج (مرد) به وظایف قانونی در سند ازدواج ثبت میشود. اما کوچکترین
اشارهای به وظایف زوجه نمیشود!!
بیطرفانهترین و عادلانهترین نگاه
به مرد و زن از آن خداوند عادل است. سر سپردن به دستورات قرآن و سنت که
بیانگر حقوق، جایگاه و وظایف واقعی زن و مرد است میتواند بهترین فصل
الخطاب باشد در جامعهی ایمانی.
-----------------------------------------
[1] مادهی 1117 قانون مدنی: شوهر میتواند زن خود را از هر حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود زن باشد منع کند.
[2] مادهی 1105 قانون مدنی: در روابط زوجین، ریاست خانواده از خصایص شوهر است.
[3] مادهی 1108 قانون مدنی: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود.
[4] بحار/ج75/ص23